گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
قمر بنی هاشم
جلد سوم
فصل دوم


اعقاب اباالفضل العباس بن اميرالمؤ منين عليهماالسلام در پاكستان
بنابر نقلى در آخر قرن چهارم و پنجم از نواده هاى ابو يعلى حمزة بن قاسم بن على بن حمزة الاكبر بن حسن بن عبيدالله بن ابوالفضل العباس بن اميرالمؤ منين عليهم السلام كه سيد عون بن بعلى نام داشت و لقب معروف وى قطب شاه و قطب الهند بوده است . از بغداد به هند عزيمت نمود و در آن ديار به تبليغ اسلام و تربيت معنوى مردم پرداخت . مادرشان از سادات حسينى بود. در خلاصه الانساب مى نگارد كه سيد عون بن يعلى بن ابو يعلى حمزه در هند اعقاب بسيار داشت و آثار بسيارى از خودش باقى گذاشت . بعد از نصف قرن كه جهت باز ديد و زيارت عتبات عاليه به بغداد عراق تشريف برد كه همان جا به رحمت خدا پيوست . بعد از ارتحال درمقبره قريش كاظمين شريف به خاك سپرده شد و در حال حاضر مزارش ‍ زيارتگاه خاص و عام است .
در پاكستان از اولاد وى سلطان العارفين سيد سلطان باميو و سيد سلطان العلوى (ره ) مورد توجه خاصى قرار گرفتند.
اعقاب عون بن يعلى بن ابويعلى حمزه ) در شهرهاى دينور، جنگ ، كشمير، پاولندى است .
لازم به ذكر است راجع به فرزندان حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام در جلدهاى بعدى مشغول بررسى كامل مى باشيم و همچنين مقدارى از اين بزرگواران در جلد اول و دوم همين جلد آورده ايم ، از فرزندان آن حضرت كه در همه جاى عالم پراكنده مى باشند اخيرا بر خورد كرديم به مقاله اى از آيت الله محمد واعظ زاده خراسانى تحت عنوان (جايگاه اهل بيت عليهم السلام در جوامع اسلامى ) كه در روزنامه جمهورى اسلامى ، ص 9، يكشنبه 31 تير 1380 اول جمادى الاول 1422 شماره 6397 سال بيست و سوم ، كه تذكر داده اند سادات در سودان ، سادات درهند، سادات در چين ، سادات در افغانستان و آسياى وسطى ، سادات در تركيه ، سادات در مصر، سادات در ايران ، سلسله هاى سادات در ايران از فرط كثرت و تيره هاى بسيار قابل شمارش نيست ، تا آنجا كه گفته اند: حضرت آيت الله مرعشى نجفى در كتاب شرح زندگانى حضرت ابوالفضل العباس ‍ عليه السلام راجع به به اعقاب و اولاد آن حضرت آورده اند كه خاندان بزرگى از اولاد حضرت عباس عليه السلام در يونان زندگى مى كنند.
ستاره درخشان علوى در آرنجن برزوك كاشان
السلام عليك يا ابوالفضل العباس عليه السلام
قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم : (مثل اهل بيتى كمثل سفينة نوح من ركبها نجى و من تخلف عنها غرق ).
سخن ازمهاجرت و آوارگى امامزادگان است . گروهى كه از سلاله پاك نبوت و دوره امامت و شجره مباركه علوى بودند. آنان كه به ستم غاصبان خلافت و سلاطين جور و سردمداران كفر و الحاد ونفاق مجبور به ترك زادگاهشان شدند و آواره كوه ها، بيابان ها، سرزمين هاى دور و نزديك گشتند. گناه آنها پيروى از حقانيت آل رسول صلى الله عليه و آله و سلم ، معصيتشان سر در چنبر كفر نسپردن و تن ندادن به آمال و خواسته هاى ضد خدايى زور مداران اموى و عباسى بود و مهم ترين جنايتشان اين كه از خاندان وحى و از اعقاب پاكان و سروران و سرافرازان كائنات بودند؛ هر كدام به سلسله اى مى پيوستند كه با يك يا چند واسطه به شاخه اى از شاخسار هماره سبز علوى متصل بودند، فاطميان ، علويان ، باقريان ، حسينيان و... همه و همه يعنى (آل كوثر) اگر چه هيچ مزاحمتى هم براى حكومت هاى اموى و عباسى ايجاد نمى كردند، باز وجودشان به علت انتساب به خاندان رسالت و امامت از ديد خلفاى جور غير قابل تحمل بود.
اين بزرگواران (ستارگان پراكنده در زمينند) كه هر يك در گوشه اى جان به غربت سپردند و تن بلا كشيده را يا گلگون از خون ، يا مسموم از زهر به خاك تيره تسليم كرده اند و چه بسيارند از اين مظلومان هميشه تاريخ . يكى از اين ستارگان امامزاده احمد بن عباس بن حسن بن عبيدالله بى ابوالفضل العباس عليه السلام است كه ساليان متمادى محل دفن او بر ما پوشيده بود و ما دلخوش و اميدوار به عنايات و كرامات بقعه و ضريح و قبر غريبى بوديم كه درگوشه روستا مانند چراغى نورانى كه گردغبار غم او را پوشانده بود و از نام و نشان و حسب و نسب شريفش ما را خبرى نبود. فقط ساليان متمادى و نسل هاى گذشته و حال ده ها و صدها بار كرامت و عنايت از وجودش ‍ ديده اند كه هنوز بر لوح سينه عاشقان منقوش است .
بحمدالله و المنه و به بركت ما خون و قيام ، ماه سيد الشهدا، حسين بن على عليهماالسلام و دعا و درخواست مردم به درگاه بارى تعالى شجره نامه و تذكره آن بزرگوار بنا به استناد به كتب انساب از علماى اعلام كه در قرون ماضى به رشته تحرير در آورده اند، تهيه و در آينده در اختيار تمام عاشقان به ولايت قرار خواهد گرفت .
بارگاه اين امامزاده در روستاى آرنجن ، 70 كيلومترى كاشان ، سه كيلومترى روستاى وركان است .
والسلام على من اتبع الهدى
هيئت امناى امامزاده احمد روستاى آرنجن
در خاتمه از حجج اسلام جناب آقاى سيد حسين هاشمى تبار بيدگلى و آقاى حاج شيخ حسين نيازى علماى محل ، كه مطالب مربوط به زيارتگاه آرنجن و عكسها را به دفتر انتشارات مكتب الحسين عليه السلام فرستاده اند، تشكر و تقدير مى شود.
موقعيت جغرافيايى روستاى آرنجن
روستاى آرنجن جزء دهستان برزوك از بخش نياسر و از توابع شهرستان كاشان است . از شمال به ده پنداس و از جهت شمال غربى به وركان واز جنوب به رشته كوه هاى برزوك و از جهت شرق به روستاى آزران و روستاهاى سده منتهى مى شود. از نظر عرض جغرافيايى 33 درجه و 41 دقيقه و طول جغرافيايى آن 51 درجه و 4 دقيقه و ارتفاع آن از سطح دريا 2230 متر است . منطقه اى پايكوهى ، معتدل و خشك است . ارتفاعات آن شامل كوه تير كمبل و كوه كمر طاق است . شغل مردم اين روستا كشاورزى ، دامدارى و فرشبافى است . امكانات عمومى و رفاهى اين روستا شامل آب لوله كشى ، برق منطقه اى ، دفتر شركت تعاونى و دفتر مخابرات است .
اين روستا رادر گذشته به نام هاى مختلف مى ناميدند؛ از جمله هرنج به معناى دهانه قنات ، هارنجن به معناى رشته مرواريد، تارنجن به معناى درخت بسيار بلند و تنومند، بى جن در لهجه محلى به معناى بدون زن و آيجه به معناى آسياى كوچك است .
امامزاده احمد بن عباس به روايت تاريخ
قبل از هر چيز و بيان مطالبى درباره اين امامزاده بزرگوار، مقدمه اى درباره مهاجرت امامزادگان به ايران مخصوصا كاشان و توابع آن را ذكر مى كنيم . پس از رسميت يافتن ولايت عهدى امام هشتم حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام فرزندان ديگر امامان معصوم به جهت تبليغ و ترويج دين مبين امام و از سوى ديگر به دليل تحت تعقيب و شكنجه بودن به وسيله حكومت هاى فاسد آن زمان ، عازم مرو و خراسان شدند. در حقيقت شهرهاى ايران براى آنها امن بوده اما گروهى كه آرزوى زيارت امام هشتم را داشتند به آرزوى خود نرسيدند؛ چرا كه آن حضرت به دست مامون به شهادت رسيد.
و زمانى طول نكشيد كه خبر شهادت آن سرور به گوش شيعيان دوستان رسيد. تا آن كه گروهى از فرزندان و فرزند زادگان امام موسى بن جعفر عليه السلام به تقاص خون برادرشان از مدينه حركت كرده و روانه ايران و طوس گرديدند. لذا منافقان اين خبر را به گوش مامون رساندند و او به ماموران خود دستور داد كه در هر آبادى و بيابان كه به جماعت سادات برخورديد آنها را به قتل برسانيد از جمله اين بزرگواران امامزاده سيد احمد بود كه به دست دشمنان به شهادت رسيد.
از آن جا كه نسب اين امامزاده سيد احمد به حضرت ابوالفضل العباس ‍ عليه السلام مى رسد در ابتدا به زندگى اين سقاى بزرگ دست كربلا اشاره مى كنيم . حضرت ابوالفضل عليه السلام بنا به قول مورخان در چهارم شعبان سال 26 هجرى قمرى در مدينه ديده به جهان گشود. نام مباركش حضرت عباس و كنيه اش ابوالفضل و لقبش قمر بنى هاشم ، باب الحوائج ، طيار، اطلس ، سقا و غيره است . پدر بزرگوارش حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام و مادر گرامى اش حضرت فاطمه معروف به ام البنين عليها السلام است . همسر و بانوى حضرت قمر بنى هاشم عليه السلام ، لبابه دختر عبدالله بن عبدالمطلب بود. از فرزندان آن حضرت يكى فضل و ديگرى عبيدالله بود كه نسل آن حضرت از طريق عبيدالله ادامه يافت . و نسل عبيدالله از طريق فرزندش حسن ادامه يافته است و همچنين نسل حسن ، از طريق پنج پسرش به نام هاى فضل و ابراهيم جرد و حمزة الاكبر و عباس و عبدالله جريان و گسترش يافته است . اين امامزاده بزرگوار از فرزندان عباس بن حسن عبيدالله بن ابوالفضل عليه السلام مى باشد، اين مطالب از تذكره اى كه سيد اسماعيل تذكره چى در سال 1286 از كتب انساب جمع آورى كرده استفاده شده است . ملا غلامرضا و ملا محمود و ميرزا سيد عبدالباقى طباطبايى بيدگلى در كتاب هاى خود به نام رساله نقليه آورده اند در تذكره نوشته شده :
(زمانى كه مامون ملعون حضرت امام رضا عليه السلام را ولعهد خود نمود، سادات در هر كجا كه بودند به هواى وليعهدى آن بزرگوارى به سوى ايران و به ويژه طوس حركت كردند. اما طولى نكشيد كه خبر شهادت آن بزرگوار به گوش شعيان رسيد و آنان در هر جايى كه بودند از طرف ماموران دولتى مورد حمله قرار گرفتند. امامزاده سيد احمد وقتى با گروه معاندان روبه رو شد و از ورود آنان به چهل حصاران مطلع شد، شب در روستاى بيجن سكنا گزيد. وقتى كه اين خبر به اطلاع معاندان رسيد آنان روستا را محاصره كردندو آن بزرگوار مجبور شد با ياران اندك خود به دفاع بپردازند. در كتاب بحر المناقب آمده است : آن حضرت در حمله اول به دشمن 183 نفر از آن جماعت را به قتل رساند. اين نبرد تا غروب خورشيد به طول انجاميد.
گروهى ازمنافقان از تاريكى شب استفاده كردند و از مخفيگاه وى مطلع شدند.
در حالى كه آن حضرت مشغول عبادت بوده ، بر سر آن بزرگوار ريختند و چنان با ضربت شمشير بر سر آن امامزاده فرود آوردند كه تا محل پيشانى آن حضرت را شكافت و آن زاده و سلاله حيدرى را به شهادت رساندند. در آن عصر، بزرگ آن قريه شخصى به نام شيخ ناصرى بوده كه از محبان اهل بيت عصمت و طهارت بود. لذا بعد از شهادت آن بزرگوار، جنازه آن امامزاده را از ميان خاك و خون برداشته ، در اين قريه دفن نموده و سايبانى از گل و خشت خام جهت علامت بر بالاى تربتش ساخت . هنگامى كه امام حسن عسكرى عليه السلام به جهت زيارت امام هشتم عليه السلام به شهر طوس ‍ روانه شدند، در روستاى بيجن به زيارت تربت آن بزرگوار رفتند. آن امام بزرگوار يك شبانه روز آب قناعت روستا راخريدند و وقف بقعه آن امامزاده نمودند اين بقعه در طول قرن ها و سده هاى مختلف بر اثر مرور زمان و يا حوادث طبيعى ها بارها و يران شده و مجددا باز سازى گرديده است .
موقعيت ساختمان فعلى
ساختمان اوليه به دست شيخ ناصرى و بعد از آن به دستور امام حسن عسكرى عليه السلام ساخته و موضوعاتى بر آن مرتب گرديد. آخرين مرحله بازسازى ساختمان در سال 1340 شمسى به دست مرحوم مشهدى احمد اسماعيلى فرزند محمد و به يارى و كمك اهالى آرنجن صورت گرفته است .
ساختمان قبلى بنابر نقل اهالى شامل يك بقعه بوده كه آن را برداشته و ساختمان بناى فعلى را در محل آن ترتيب داده اند. اين ساختمان كه در مساحتى بالغ بر 40 متر مربع است ، به صورت دو اتاقى است كه با دو در به طرف شمال بقعه باز مى گردد. قبر در اتاق جنوبى قرار داشته و حدود يك متر از سطح حرم برتر بوده و روى قبر را با كاشى هاى لاجوردى تزيين نموده اند. سقف حرم با تيرهاى چوبى پوشانده شده و داراى دو ايوان مختصر است و اخيرا هيئت امنا تصميماتى در جهت تغيير و توسعه و بازسازى بقعه اتخاذ نموده اند.
كرامات امام زاده سيد احمد
در طول تاريخ اسلام ، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و ائمه معصومين عليهم السلام فريادى چراغ راه هدايت و نشان دهنده خطرها بوده اند. لذا اگر از اين بزرگواران حاجتى باخلوص نيت و ارتباط قلبى و عشق و ايمان درخواست كنيم قطعا آن را برآورده كرده و ما را اميدوار و بر دين و مذهب مى كنند. لذا در اين جا يكى ااز كراماتى كه اهالى اين روستا از امامزاده احمد ديده اند را جهت آگاهى و تمسك بيشتر به اين بزرگوار مى آورم .
آقاى غلامرضا زارعى فرزند مرحوم شيف الله نقل فرمودند كه در زمان ناامنى و ياغيگرى نايب حسين كاشى و يارانش ، هرگاه كه نيروهاى وى وارد آبادى مى شدند مردم از ترس ضرب و جرح آنان به حرم امامزاده پناه مى بردند و مكرر خود شاهد بودم كه نيروها سواره و پياده بودند از جوى آب و چشمه كه تقريبا در دويست مترى بقعه قرار دارد نمى توانستند نزديك تر بيايند و مجبور شدند بعد از ساعاتى بدون هيچ گونه عملى باز گردند و اين كرامتى بود كه از روح اين امامزاده ديده بودند و كرامات ديگر...
زيارت نامه
السلام عليك ايها السيد الزكى الطاهر الرضى و الداعى و الهادى الوالى . اشهد انك قلت حقا و نطقت صدقا و دعوت الى مولاى و مولاك علانية و سرا فاز متبعك و نجى مصدقك و خاب و خسر مكذبك و المتخلف عنك . اشهد لى بهذه الشهادة لاكون من الفائزين بمعرفتك و طاعتك و تصديقك و اتباعك .
السلام عليك يا سيدى و ابن سيدى يا امامزاده احمد بن عباس بن حسين بن عبيدالله بن قمر بنى هاشم ، يا ابوالفضل العباس الشهيد عليه السلام . انت باب الله الموتى منه و الماخوذ عنه اتيتك زائرا و حاجاتى لك مستودعا وها انا ذا استودعك دينى و امانتى و خواتيم عملى و جوامع املى الى منتهى اجلى و رحمة الله و بركاته .
امام زاده زَكى ، در فاو
جناب حجة الاسلام و المسلمين فاضل فرزانه آقاى حاج شيخ على رضا سنجرى اراكى در تاريخ 14/4/78 طى مكتوبى به دفتر انتشارات مكتب الحسين عليه السلام چنين مرقوم داشته اند:
در يكى از سفرهايى كه توفيق حضور مجدد در جبهه هاى نبرد حق عليه باطل نصيبم شد، ماه آذر ودى سال 1365 بود كه افتخار خدمتگزارى رزمندگان اسلام را در شهر فاو كه عزيزانمان به مناسبت آن كه با رمز مقدس ‍ و مبارك يا فاطمه الزهراء عليهاالسلام فتح شده بود، نام (فاطميه ) را بر آن نهاده بودند، داشتم .
ايام عمليات كربلاى 4 و 5 بود كه به شدت شهر مورد هجوم هواپيماهاى عراقى وادوات جنگى آنان بود.
يكى از رزمندگان به نام آقاى دكتر شيرازى مسوول بيمارستان شهر فاو بود، روزى به حقير پيشنهاد كرد كه براى زيارت امامزاده اى كه در وسط شهر فاو واقع شده است برويم ، با آن كه منطقه از نظر شدت اصابت خمپاره و گلوله هاى كاتيوشا بود، پيشنهاد دكتر را با اشتياق پذيرفتم و هر دو با ماشين پاترولى كه در اختيار ايشان بود راهى آن امام زاده شديم . تا رسيدن به آن مكان ، درمعرض آماج گلوله ها بوديم ، اما الحمدلله به ما آسيبى نرسيد تا اين كه بالاخره رسيديم . مكانى بود با ديوارهاى گلى يك حياط خالى و يك اتاق خشتى با تاق گنبدى خيلى كوچك . وارد اتاق شديم ، در وسط آن قبر بر آمده اى بود كه روى آن نوشته اى حك شده بود. نام شريف امام زاده بر روى آن نوشته شده بود: امام زاده زكى از نوادگان حضرت باب الحوائج اباالفضل العباس عليه السلام كه وقتى دقت كردم ، بر روى سنگ نوشته اى يافتيم كه از نسل چهارم آن بزرگوار است .
عجيب است كه در آن شدت حملات و بمباران هاى مكرر و گلوله باران هاى متعدد وحملات شديد رزمندگان اسلام براى آزادى فاو و حملات مكرر عراق براى باز پس گيرى آن كوچك ترين اثرى حتى از يك گلوله بر ديوارهاى آن بناى مقدس ديده نمى شد.
در مدتى كه وارد آن مكان شريف شديم ، مكرر اطراف گلوله باران مى شد، اما حتى كه تركش هم به طرف آن مكان نمى آمد.
با شيشه گلاب وعطرى كه با خود آورده بودم آن قبر شريف را شست و شو دادم و به ياد قبر مطهر حضرت ابى الفضل العباس عليه السلام بر آن تربت بوسه زدم و او را وداع كردم و اين زيارت با بركت تضمينى شد براى سلامتى ما در اين سفر پر حادثه .
امام زاده هاى روستاى مريچه شهرستان رامهرمز
نسيمى كه سحرگاهان در كوهساران مى گذرد و آهسته از كنار آنها عبور مى كند پيام آور بهار و زيبائى هاى بهاران . اگر مى خواهيد زيبايى ها و معجزات اين امام زاده ها را بنگريد به بيان مختصرى درمورد آن اكتفا مى كنيم اين امام زاده ها كه در قسمت شمال روستاى مريچه قرار دارند. قدمگاه و زيارتگاه عمومى و مردم شهر و روستا هستند كه هر ساله و همه وقت مخصوصا فصل بهار به طرف آن سرازير مى شوند. اين اماكن مرقد امام زاده هايى به نام هاى اميرالمؤ منين (باباى فرج )، حضرت عباس و شاه خراسان (امام رضا)، و مهدى الهادى هستند كه سابقه تاريخى آنها به چهار صد سال مى رسد. در كنار اين امام زاده ها، تعدادى نخل و بيد موجود است و داراى دو چشمه است .
در عشاير عرب زبان خوزستان روز هفتم ماه محرم الحرام را قتل حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام مى دانند و اين روز را طعام مى دهند به نام سفره حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام .
و ضمنا در ميان زنان اهواز رسم است سفره ابوالفضل عليه السلام و در مراسم سفره مدح و مرثيه آن حضرت خوانده مى شود و همچنين مراسم هاى ديگر به نام هاى سفره حضرت رقيه و سفره حضرت ام البنين عليهماالسلام هم مرسوم است .
ابراهيم بن فضل بن عباس بن على بن ابى طالب عليهم السلام درنوده بخش خنداب اراك
باسمه تعالى
جناب حجة الاسلام آقاى حاج شيخ حسن داود آبادى اراكى در نامه اى خطاب به مولف كتاب چهره درخشان قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس ‍ عليه السلام مى نويسد:
تقديم به دانشمند و نويسنده توانا حضرت حاج شيخ على ربانى خلخالى (مدظله العالى )
در تاريخ 14/2/1380 شمسى به روستايى به نام نوده دربخش خنداب عزيمت كردم . روستاى ياد شده در 67 كيلومترى شهرستان اراك در منطقه اى معروف به دره درمن واقعه و امام زاده اى در آن روستا مدفون است . از بزرگان روستا و متولى امام زاده سوال كردم ، اظهار داشتند: امام زاده فوق از خانواده حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام و نام مبارك ايشان ابراهيم بن فضل بن عباس بن على بن ابى طالب عليهم السلام است .
وقتى وارد صحن مقدس شدم ديدم آيه شريفه آيت الكرسى در سمت چپ در ورودى نوشته شده . سمت راست از اول آيه تا حفظها و بقيه آيه در سمت چپ بر روى كاشى سبز نوشته شده . ساختمان آن حدودا سيصد متر زير بنا دارد كه به حال تخريب در آمده و بيشتر ديوارهاى آن به سبك قديم خشت گل مى باشد و گنبد آن سيمان نموده اند و با رنگ سبز رنگ آميزى كرده اند.
بنا به توضيحات سالخوردگان نوده امامزادگان دو نفر بودند به نام ابراهيم و عبدالله از فرزندان فضل بن عباس كه با امام زاده هاى ساروق به ايران آمدند. آنها حدودا صد نفر بودند كه 72 نفر آنان را در ساروق شهيد نمودند. ابراهيم و عبدالله نيز به دست عده اى معروف به طايفه آستين كوتاه به شهادت رسيدند.
قبر ابراهيم مشخص و اما قبر عبدالله بنا به گفته اهالى در سيصد مترى واقع در قطعه زمينى است ، منتها مشخص نيست در چه مكانى مى باشد به احترام ايشان زمين را از قديم الايام كشت نمى كنند. مجددا سوالى شد، متولى آن به نام عباس اظهار نمود:
در سالهاى 52 و 54 جهت مرمت ساختمان خاك مى گذاردند از حفره اى سنگى به شكل مثلث در آمد كه روى آن نوشته اى بود كه ما از خواندن آن عاجز بوديم .
مدت دو سال در گوشه حياطى بود كه يك موقع ديديم سنگ را برده اند. چند ماهى گذشت ، يك روز در اطراف امامزاده قدم مى زدم ديدم بغل كتيبه سوراخ شده ، فكر كردم اگر دزد آمده در باز بوده چرا از آنجا داخل شده رفتم داخل آثارى نديدم و با نردبان رفتم بالا ديدم جاى كوزه اى در بغل گنبد وجود دارد كه آثار ساروج در اطراف آن پيداست . بعد از مدتى يك نفر غريبه وارد شد و اظهار داشت وجوهى در سمت شرقى گنبد جاسازى نموده اند و شرح آن را در سنگى نوشتند و در صد مترى دفن كرده اند و بر ما يقين شد كه برده همان سنگ آنجا را شناسايى نموده اند. موسس ساخت امامزاده فردى به نام ملك مغفور بوده كه ايشان از روستاى نوده زن گرفته بيشتر اهالى نوده كه ملقب به صوفى هستند از اولاد ملك مغفورند.
شيخ حسن داود آبادى اراكى
شاه سيد على در قم
براى توضيح بيشتر زندگانى حضرت شاه سيد على در قم ، به جلد دوم كتاب چهره درخشان قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس عليه السلام ، صفحات 196 - 197 مراجعه نماييد. در ذيل يك كرامت از آن امامزاده بزرگوار نقل مى كنيم :
از عنفوان جوانى وقتى كه اندك تشخيصى حاصل شد، با مجالس و محافل سوگوارى حضرت سيدالشهداء عليه السلام مانوس شدم كه مهم ترين دليل آن وجود پدرى ارجمند و عاشق و خادم اهل بيت اطهار عليهم السلام و مادرى شيفته ائمه اطهار عليهم السلام بود. در منزل پدرى از زمان هاى دور اجداد ماهر كدام به نوبه خود مجالس سوگوارى تشكيل داده و ضمنا در تكيه جداى قم خدمتگزار بوده اند. در اين سال ها كه حقير عهده دار خدماتى در هيئات مذهبى بوده ام ، كرامات و معجزات فراوانى ديده ام كه هر كدام خود دليل قاطعى بر عظمت معصومين عليهم السلام است . يكى از معجزاتى را كه براى خودم اتفاق افتاده به عنوان تيمن و تبرك تقديم مى كنم ؛ ان شاء الله جوانان عزيز هر چه بيشتر و بهتر بكوشند تا خالصانه و عارفانه در كوى حسينى خدمتگزار باشند.
از سال ها قبل ، اهالى محترم قم براى زيارت و توسل به بارگاه ملكوتى حضرت شاهزاده سيد على عليه السلام مى رفتند و معمولا در آن مكان مقدس آش نذرى پخته و از زوار پذيرايى مى نمودند. حقير وقتى هشت ساله بودم به اتفاق خانواده و اقوام ديگر با چند درشكه عازم اين مكان مقدس شديم ، درشكه اولى كه سرنشينان آن خانواده ما بود، به كنار حرم رسيد و ايستاد. حقير با شتاب ، در عالم كودكى ، به طرف درشكه ديگرى كه با سرعت مى آمد دويدم و به زير چرخ درشكه افتادم و ديگر چيزى نفهميدم . بقيه ماجرا را از زبان مادرم بيان مى كنم .
كسانى كه در آن مكان روحانى بودند به دور جسم حقير كه وضعيت بسيار بدى داشت جمع شده ، مى خواستند كه فورا براى معالجه به طرف شهر ببرند؛ زيرا در آن سال ها، شهر فاصله زيادى تا حرم شاهزاده سيد على عليه السلام داشت ، عده اى هم مى گفتند نتيجه ندارد.
در اين حال مادرم مى گويد: ما ميهمان اين بزرگوار هستيم ، او را به كنار ضريح ببريد؛ آقا خودشان لطف نموده ، شفا مى دهند.
چند نفر جسم مدهوش و تقريبا بى جان حقير را به كنار ضريح مقدس ‍ مى برند و چند دقيقه اى نمى گذرد كه صحيح و سالم از حرم بيرون مى آيم كه اين صحنه را كاملا به ياد دارم كه زوار چگونه مرا در آغوش كشيده و مى بوسيدند.
آرى ، اين امام زاده ، كه از نواده هاى حضرت قمر بنى هاشم عليه السلام است ، هم چون آن بزرگوار، هميشه لطف و محبتشان شامل زوار و محبان مى شود.
حقير كه داراى دو اولاد هستم ، در موقع تولد آنان ، به اتفاق همسرم به حرم مقدس اين بزرگوار رفته و از روح بلند و با عظمتشان سلامت روح و جسم فرزندان را خواستارم شده ام .
قم - سيد محمد جدا